حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

۸ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

" رفتنت چون بودنت تکرار ِ رنج ِ زندگی ست 

  مثل جای خالی ِ ساعت به دیوار اتاق ... "

فاضل نظری .. ضد ...

  • ح.ب

  • ح.ب

"یا احمد! و عزتّی و جلالی .. ما اوّل عبادةِ العباد و توبتهم و قربتهم، الا الصوم و الجوع و طول الصمت .. و الانفراد من الناس! .. و ان اوّل معصیة یعملها العبد، شبع البطن .. و فتح اللِّسانِ بِما لا یَعْنی .. وَمُخالَطَةُ المَخلُوقینَ بِأَهوآئِهِم ... " 

امام باقر علیه السلام .. حدیث معراج .. 

.

.

"اولین عبادت بندگان، و وسیله ی تقرّب و بازگشت شان به سمت خداوند، چیزی جز روزه و گرسنگی و سکوت پیوسته و کناره گیری از مردم نبوده ست .. و اولیّن گناهشان، پر خوردن و گشودن زبان به آنچه نمی دانند و زیاده روی در معاشرت با مردم ست ... " 

.

.

  • ح.ب

گذرم به جماران افتاده بود. عکس امام در ورودی اش دل آدم را گرم می داشت. امّا هرچه بالاتر می رفتم کمتر از خمینی نشانی بود. خانه های آنچنانی .. کوچه ی هاشمی، کوچه ی انصاری و ... برج های میلیاردی ِ لوکس .. هرچه بالاتر می رفتم احساس می کردم امام دارد از آن سمت خیابان پایین می آید .. که برود پایین شهر .. فلسطین .. جمهوری .. جایی مثل همین جایی که آقا نشسته است حالا .. خلاصه نه از تاک نشانی بود و نه از تاک نشان!

.

.

پ.ن:

مادربزرگ این روزها حالش خوب نیست. انگار قرار هم نیست دیگر خوب شود. و این آغاز یک پایان ست ... 

  • ح.ب

" اسکارلت، من هیچ وقت در زندگی آدمی نبوده ام که قطعات شکسته ی ظرفی را با حوصله ی زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته همان است که اوّل داشته ام. آنچه که شکست، شکسته و من ترجیح می دهم که در خاطره ی خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اوّل بود حفظ کنم تا اینکه آن تکّه ها را به هم بچسبانیم و تا وقتی زنده ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمم ببینم ... "

بر باد رفته .. مارگارت میچل ..

.

.

پ.ن:

ز جدّ و جهد گذر کن که در طریق فنا

اوّل حجاب ِ پروانه، بال و پر باشد ...

.

  • ح.ب

و لا تفتنی بالبطر، و اعزنی و لاتبتلینی بالکبر، و عبدنی لک و لاتفسد عبادتی بالعجب، و اجر للناس علی یدی الخیر، و لاتمحقه بالمن، و هب لی معالی الاخلاق، و اعصمنی من الفخر، الهم صل علی محمد و آله، و لا ترفعنی فی الناس درجه الا حططنی عند نفسی مثلها، و لا تحدث لی عزا ظاهرا الا احدثت لی ذله باطنه عند نفسی بقدرها ... 

.

.

  • ح.ب

خوب نیست که با سردرد و سرمازدگی به اتاق نشسته باشی وقتی حالا هم که آمده ای، امّا .. بگذریم ..این بریده شعرهای نیما به تنظیم کیارستمی کنارم هست، فالی می گیرم برای خودم .. می آید : " سال ها درد، پرورانده مرا ... " 

.

.

پ.ن:

بعد از یکسال فردا وحید را می بینم. بحمدلله و المنة .. 

  • ح.ب

چهار و نیم صبح پنج شنبه ی دودآلودی ست که رسیده ام تهران. مادرم را بعد از یکسال و نیم است که می بینم. دل نوشته هایش را در این یک سالی که گذشت، تصادفا در فایل هایش پیدا می کنم .. و ابر ست که به باران می نشیند .. می دانی؟

.

.

  • ح.ب