حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

اینهایی که دیشب بی هیچ دلیلی به جلیلی ناسزا می گفتند را از خودشان بهتر می شناسم ...

.

.

پ.ن:

خدا شاهد است که آقای جلیلی به همه نشان داد که چطور باید در جمهوری اسلامی یک کاندیدا بود. نه تخریب کرد، نه کوتاه آمد، نه ظلم کرد، نه برای رای آوردن به هرکاری روی آورد و نه هیچ چیز دیگر. دست آخر هم به منتخب مردم، صادقانه پیشنهاد همکاری داد و نه از روی تعارف ..

آنها که خشم می کارند، نفرت درو می کنند ... من نگران اینها هستم که نفرت می کارند ...

.

  • ح.ب

نتیجه ی انتخابات روز جمعه نشان می دهد که مانور سیاسی آقا بی نظیر بود ... 

.

.

.

پ.ن:

راستی من این نبودم که پشت دوربین می آمد و می رفت. این دوربین بود که از روبرویم رد می شد. من داشتم کارم رو می کردم. می خواستم مطمئن شوم حتی یک رای هم از حق الناس ضایع نمی شود. یک عده پای صندوق لبخند می زدند، یک عده فحش می دادند، یک عده کنایه و طعنه، من اما مطمئن بودم هرچه از صندوق بیرون آید، مایه ی خیر و برکت ست برای نظام اسلامی .. در طریقت هرچه پیش سالک آید، خیر اوست .. هر که آمد گو بیا و هرچه گوید گو بگو ...

  • ح.ب

همین اطراف خانه ام

...

  • ح.ب

حرفی بزن، چیزی بگو، کاین بغض در من بشکند ...

.

.

بعد التحریر:

سخت تر آنست که از میان چند صد نفری که این پست را دیده اند، فقط پنج نفر حرفی زده اند. یکی از پیری گفته ست و یکی از ازدواج و ...

به قول فاضل نظری:

"ای کاش ز دشمن نظری خواسته بودم! "

.

.

  • ح.ب

در چهار سال ِ گذشته، تقریبا هر تصمیمی برای آینده گرفته ام، یا برنامه ای ریختم من حیث لایحتسب نابوده شده ست. به هم ریخته ست. مثل طوفانی که یک آن بگیرد و ببرد و برود. ندانی چه شد از کجا آمد چرا. درست در لحظه ای که فکر می کنی تمام جوانب را سنجیده ای، هرچه نقشه کشیده ای، نقش ِ بر آب می شود. دقیقا آن نقطه ای که حتی گمانش هم نمی رود، می شود آغاز ویرانی ...

من امّا ...

عرفت الله بفسخ العزائم ..

  • ح.ب

گاهی پیش می آید که با خودم فکر می کنم که دست کم درین زمینه خاص بسیار قوی و چیره دست هستم. یا اینکه احساس ِ قابلیت کنم. حتی روی کاغذ هم شاید حق داشته باشم. بعد در اوج این مستی، حادثه ای پیش می آید که باعث می شود باور کنم نه تنها توانم آنقدر نیست، حتی از حد ِ متوسط هم انگار کمتر ست ...

.

.

اللهم ارزقنی شکر نعمتک علیّ
و زدنی فی احسانک و کرمک الیّ
.
.

  • ح.ب

سکانس اوّل.

زندگی جایی روی شانه ی کشیش ها اتفّاق می افتاد. با گریه. احساس رها شدن و آزاد شدن از گذشته. من نمی دانم آن مرد چه کرده بود. نمی خواهم هم بدانم. اما می دانم کسی دنبالش نبود جز خودش. این را وقتی در آغوش کشیش بود فهمیدم. خودش را به دست پیرمرد سپرده بود. راحت شده بود. لازم نبود دیگر به گذشته فکر کند. کشیش خودش را از او گرفته بود. و مرد آرام می گریست ..

سکانس دوّم.

به سرمای بهار هم عادت کرده بودم. دیگر هیچ چیز نه آنقدر آزرده م می کرد، نه مشغول می داشت و نه خوشحال. خودم را به دست زندگی سپرده بودم. زندگی مرا دوست داشت. من خودم را به سختی. و چقدر دوست داشتن ِ کسی که خودش را باور ندارد، سخت ست ...

سکانس سوّم.

چای با شیر باید نوشید و دعا کرد و دوست داشت و راه رفت و همین ...

سکانس چهارم.

مهمانی های شلوغ حالم را بد می کند .. خصوصا وقتی فضای بین آدم ها، با مکالمات بی فایده و لغو پر می شود. و خصوصا که نیست یکی که بر کند زمزمه ی قلندری ..

سکانس پنجم.

سیاست را دوست دارم. علیرغم اینکه غریب افتاده ست در دست نا اهلش. ولی من آن را دوست دارم. بسیار موجود ظریفی ست. در دست آدم های کال، به رنجوری می افتد. درست و راست و سدید باید آن را در دست گرفت. فخذها بقوة .. 

سکانس آخر.

" قفس گشودی ام و اختیار بخشیدی

  همین که از قفست پر زدم، زمین خوردم ... "

  • ح.ب

از گذر این سال ها دیده ام که اگر کسی "جوانمرد" باشد، عاقبت رستگار می شود ...

.

.

  • ح.ب

گرچه صحبت های امروز علی آقای مطهری درباره ی جانبازی آقای جلیلی عملا خودکشی سیاسی ست، ولی از لحن ِ قبیح کلام که بگذریم، استدلال پشت سر آن قابل تامل ست. معیار توانایی ِ جسمی موضوعی ست که قابل محک عملی و تجربی ست. شورای نگهبان باید احراز ِ صلاحیت ها را تا آن جایی که ممکن ست قابل تحقیق و پیگیری کند. باطبع در مورد تقوای یک شخض یا تدبیر او، نمی شود محک تجربی دقیق ِ قابل احرازی برای همه، ارائه داد .. ولی سلامت جسمانی از جمله مواردی ست که می شود خط کشی های قانونی ِ مشخصی بر این موضوع وضع کرد که جامع و مانع باشد .

.

.

  • ح.ب