" بگو که از غم عشقت .. چگونه جان برهانم؟
چگونه این همه غم را .. به هر طرف بکشانم؟
نه پای رفتن ازینجا .. نه طاقتی که بمانم
چگونه دست دلم را به دست تو برسانم؟ ... "
.
.
پ.ن: انگار آناگاوالدا بود که می گفت "شهامت از آن آنان است که یک روز صبح خودشان را در آینه نگاه می کنند ... "