حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

اول می پرسند که چرا اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور چنین است. تقصیر دولت است یا نظام یا هردو؟ جواب واضحی این روزها پیدا کرده است این سوال. صحنه ی سیاسی دنیا اینطور هویدا شده است که یا به طور کامل از آمریکا تبعیت می کنید و در این صورت هیچ استقلالی نخواهید داشت و یا دچار مشکلات اقتصادی شدید می شوید. کره جنوبی و ژاپن و هند و کانادا و حتی اروپا تنها یک اسم هستند یا ایالتی از دولت فدرال!، نه یک کشور مستقل. رسما هرچه آمریکا بگوید همانست. چین میخواست مقاومت بکند نتوانست. دارد مذاکره می کند هزینه ی کمتری بدهد. روسیه مقاومت نیمه راهی کرد و اقتصادش آسیب دید. ترکیه بعد ازینکه اقتصادش آسیب جدی دید زانو زد. صحنه همین است. هر نظامی در ایران استوار شود،‌ تاکید می کنم "هر نظامی"، باید تصمیم بگیرد یا استقلال دارد و آسیب ببیند یا تبعیت محض کند و از موهبت های اقتصادی حاصله استفاده کند. لذا دوراهی موجود در دنیا،‌دو راهی "اقتصاد" یا "استقلال" است.

آمریکا می خواهد از آخرین فرصت های ابرقدرتی اش استفاده کند و دیگران را عقب نگه دارد. تنها راه حفظ فاصله را برهم زدن تمام قواعد گذشته دیده اند. از پیمان های نظامی و هسته ای گرفته تا تعهدات اقتصادی. حتی شرکتی مثل هووآوی که فاصله ی تکنولوژیک خود را با اپل به حداقل رسانده است و در مواردی هم پیشی گرفته است با یک بازی رسانه ای تحریم کنند، مدیر مالی ش را در کانادا بازداشت کنند و قس علی هذا. صحنه واضح تر ازین نمی شود. 

ثانیا می پرسند دولت خوب عمل کرده است؟ جوابم اینست که خیر. نه تنها خوب عمل نکرده بلکه بازی را هم نمی شناسد. یعنی اصولا برای این بازی طراحی نشده است. مثل اینست که یک بازیکن فوتسال را ببرید در زمین چمن برای فوتبال. ابعاد زمین و سیستم بازی متفاوت است. طراحی ذهنی دولت فعلی برای کارکردن نزدیک با غرب استوار شده است. با حال فعلی که جنگ اقتصادی است آشنا نیستند. روحانی و جهانگیری و زنگنه و ظریف تناسبی با این دوران ندارند. وقتی سیستم بازی حریف بر پرس شدید در زمین خودتان استوار است، باید توپ را در زمین حریف بازی بدهید و تهاجم های دیوانه وار انجام دهید تا کمی عقب بنشیند. این کار در ابعاد ذهنی این دولت نیست. 

ثالثا می پرسند که آیا در این شرایط راضی هستید به کشور بازگشتید؟ بله بسیار. بهترین ازین متصور نبودم. این بازی را ما خواهیم برد. چرا جزو تیمی نباشم که قرار است بهترین نتیجه ی طول تاریخ کشورش را به زودی بگیرد. هر کسی که بهره ی متوسطی از هوش و استعداد داشته باشد می داند که ترامپ قطعا ریاست جمهوری هشت ساله اش را به پایان نخواهد برد. یعنی حتی اگر دور دوّم را ببرد آمریکا دچار کشمکش و اختلاف شدیدی میشود که عملا دولت فدرالی نخواهد بود. لذا این بازی حداکثر تا دو سال دیگر خواهد بود. حداکثر. بعد از آن فتح مبینی نصیب ایران می شود. بحمدالله و المنه

.

.

  • ح.ب

" بس که جفا ز خار و گل/ دید دلِ رمیده ام/ همچو نسیم ازین چمن/ پای برون کشیده ام/ شمع طرب ز بخت ما/ آتش خانه سوز شد/ گشت بلای جان من/ عشقِ به جان خریده ام!/ .../ تا تو مراد من دهی/ کشته مرا فراقِ تو/ تا تو به داد من رسی/ من به خدا رسیده ام!/ چون به بهار سر کند/ لاله ز خاک من برون/ ای گل تازه یاد کن/ از دل ِ داغ دیده ام/ یا ز ره وفا بیا/ یا ز دل رهی برو/ سوخت در انتظار تو/ جانِ به لب رسیده ام ..."

.

.

پ.ن: رمضان رفت و دستم خالی و دل پر از اندوه و حسرت. چون طفل مادر مرده ای ... و الله مستعان . 

  • ح.ب

یک آن که دیروز خود را وارسی می کردم، دیدم از گذر عمر هیچ ندارم در حال. بسیاری از چیزها که می دانستم از یادم رفته است، بسیاری از مهارت ها هم، شوق و شورها هم کم کم رخت بربسته، دلخستگی ها جای دلبستگی ها نشسته، دردهای جسمانی بعضاً عارض شده و خلاصه اینکه کاهیده شده ام به معنی تام کلمه. در همین فکرها بودم که شوقی سرازیر شد به سان آن شعر سیّد که "دارایی من دلی ست سرسبز ز عشق ...". یک حال درویشی ِ سرخوشی مانده است که با تمام گذشته آن را معاوضه نمی کنم. الحمدلله و المنه. 

.

.

"ای یار ِ جفا کرده ی پیوند بریده/ این بود وفاداری و عهد تو ندیده/ در کوی تو معروفم و از روی تو محروم/ گرگ دهن آلوده ی یوسف ندریده/ ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند/ افسانه ی مجنونِ به لیلی نرسیده/ بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم/ چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده/ مرغ دل صاحب نظران صید نکردی/ الّا به کمان مهره ی ابروی خمیده/ .. با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد/ رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده ...‌"

  • ح.ب