حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

" شاعری خون قِی کرد

  تاجری دید و خیال مِی کرد

  گربه ای دورِ لبش را لیسید 

  عابری راه خودش را طی کرد ... "

.

.

 

  • ح.ب

روزهای نوروز به تندی کهنه می شد. در بادی که می وزید از دوردست های ازل. این میان، داشتم اخبار و بعضی ضایعات الکترونیک روزمره را مرور می کردم، دیدم برنامه ای سرخوش ساخته اند برای جشن تحویل سال. مجری با دندان های سفید یخچالی برّاق و موهای هایلایت و پیراهن کوبیسم ایستاده است و با آهنگ شش و هشتی بشکن می زند و میرقصد. یک سالن هم کف می زنند و خوشحال. شعر آهنگ چه بود؟ این. "بعد از اون بی تو نشستن ها یه روزی/ اومدی امّا دیدم دست تو سرده/ گفتی اون روزها دیگه بر نمیگرده ..."

.

.

انگار آن شعر برای این زمان بود که "عشق سرِ کوچه به آهنگِ زباله رقصید ... "

  • ح.ب