حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

این را برای تو می نویسم که انتهای شب دوبار تماس گرفته ای که من برنداشتم و فردا که می گویم چرا می گویی خسته ام و خودکشی به سر داشتی. و با طعنه می گویی که همین که برنداشتی تصمیم ام را عوض کرد. ببین. من بعد از این سال ها با تمام وجود احساس کرده ام که مسیر زندگی ما هرکدام طوری طراحی شده است که روح ما را متعالی کند. یکی فقر روحش را متعالی می کند، یکی درد جسمی. یکی درد روحی. یکی غربت، یکی فرقت یکی اجتماع. یکی عزیزترینش را از دست می دهد، یکی مالش را می برند، یکی جسمش ناقص می شود یکی روحش مدام مثل سمباده در حال سایش جسمش است. اینها همه بهانه است که فرمان را به سمت آن ها بچرخانی. ببینی این دردها کدام نقص تو را هدف گرفته اند. اینکه خیال میکنی راه حل "شهادت" است، باید بدانی شهادت میان بر نیست که بتوانی از دردهای معنی داری که برایت گذاشته اند خلاص شوی. باید که جمله جان شوی،‌ تا لایق جانان شوی. آن ها که به "شهادت" رسیده اند، مصداق موتوا قبل ان تموتوا هستند. سال ها در خود مرده اند که حالا. می فهمم که حالت خوب نیست. شاید قرار است هیچ گاه حال روحی ات خوب نباشد. شاید خوب اینست که هیچ گاه حالت خوب نباشد. تو چه می دانی. فقط خودت را بسپار به این دردها. بگذار که همانجا را که نشانه گرفته اند بزنند. خودت را سپربلای این دردها کنی، روز به روز خسته تر و زخمی تر می شوی. و دردها هماره هست تا آنجا را که باید خراب کند. نشنیده ای که می گویند خراباتی. کاش همه مان اینطور خراب شویم که درست شدن مان از همینجا آغاز می شود.

به جان خودم سوگند، حالا که به گذشته نگاه می کنم قدردان دردهایی هستم که مثل شمشیرهای پولادین در سخت ترین زمان های ممکن بر جسم و جانم نشستند. می فهمم که آنها از من فهیم تر و دقیق تر بودند. این چند ده سالی که مهمان هستیم، باید تا آخر سفره بنشینی و جلویت گذاشتند برداری و نگذاشتند ادب کنی. نباید قهر کنی و خم به ابرو بیاوری و خدای ناکرده قصد ترک بزم میزبان کنی. هرقدر هم که خیال کنی مهمان ناخوانده ای. به خدا سوگند، که هرچه پیش ما گذارد خیر مطلق ست. عالی است. بی نظیر است. به خودش سوگند، که می داند چه می کند .. 

.

.

  • ح.ب

احساس می کنم که در چهلمین سال انقلاب،‌ خدواند رزق لایحتسبی برای ما درنظر گرفته است که قفل ها را خواهد گشود و صحنه ی جهانی را تغییر خواهد داد ... بحمدالله و المنه ..

.

.

  • ح.ب

" مومن آن باشد که اندر جزر و مد 

      کافر از ایمان او حسرت خورد ... "

  • ح.ب